فاطمه جانمفاطمه جانم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

فاطمه جان * نوری از آسمان

عیدت مبارک

سلام دختر عزیزم بهار دیگری از راه رسید و عطر حضورت من و بابا بهنام رو سرمست تر از گذشته ساخت گل بهارم ...
21 فروردين 1394

یک شب تلخ(یکسال و دوماه و هفت روزگی)

سلام عروسکم دیشب شب سختی برای من و تو بود قضیه از این قراره که نزدیک به یک هفته بود شما دوبار در روز اجابت مزاج داشتی که کمی هم شلتر از قبل بود و از اونجا که داری همزمان صاحب چهارتا مروارید جدید میشی اونم از نوع آسیاب کوچک ماهم گفتیم حتما به خاطر اونه، تا زمانیکه دیروز اجابت مزاجت سه بار شد و دفعه آخر کاملا آبکی؛ و درنتیجه ساعت یازده شب که از هیات برگشته بودیم مانی جون گفت ببریمت بیمارستان کودکان طالقانی، از طرفی بابا بهنام هم قرار بود شب بمونه هیات و نیاد خونه خلاصه اینکه آقاجون و مانی جون زحمت کشیدن و من و شمارو بردن بیمارستان، اونجا خیلی شلوغ بود و دکتر گفت یه ویروس جدیده که اکثر بچه هارو به اسهال و استفراغ مبتلا کرده و ال...
13 اسفند 1393

این روزها(یکسال و دوماهگی)

سلام دخترک شیرینتر از عسلم تولد چهارده ماهگیت مبارک!!!! این روزها اینقدر شیرین و دوست داشتنی هستی که از دیدنت سیر نمیشم! دیگه کاملا راه میری ماشاالله و واسه خودت خانومی شدی! چهارتا مروارید جدید هم دراوردی! امروز بردمت مرکز بهداشت و متاسفانه خانم پرستار گفت این ماه وزن نگرفتی چون اصلا خوب غذا نمیخوری فقط سرلاک و ماست و دوغ که مثل مامان عاشقشونی و یه معجون مخصوص که خودم اختراع کردم و شامل شیره بادام و آرد برنج و خرما و سیب و موز و کره و زرده تخم مرغه البته گاهی یه تکه کوچیک به هم داخلش میندازم! الهی قربونت برم مامان خیلی غصه میخوره از غذا نخوردنت! البته چند باری یه مقدار برنج ریختم توی بشقاب و گذاشتم جلوت و شما هم بعد کلی باز...
6 اسفند 1393

تولد تولد تولدت مبارک

سلام نوگل یکساله من اینم عکسهای زیبای تولدت لباسای نوزادیت و ژاکتی که مانی جون برای اولین عیدت بافته بود سفره شام شامل سوپ قارچ و مرغ، سوفله سیب زمینی،زرشک پلو با مرغ و چند نوع ترشی این ژله از هنرنماییهای مامانه این پیراهن رو هم مامان برای تولدت درست کرده دخترک قشنگم داری عروسکتو میبوسی عروسکم ...
7 دی 1393

دخترک شیرینم(یازده ماه و چهارده روزگی)

سلام میوه ی قلبم ببخش که خیلی طول کشید تا برگردم اینجا و دوباره برات بنویسم اخه مامان تو خونه کامپیوتر نداره و باید از کامپیوتر خاله میترا استفاده کنه و برات بنویسه! این روزا انقدر شیرین و دوست داشتنی هستی و خواستنی که حتی وقتی خوابی دل من و بابا بهنام برات تنگ میشه! الان پنج تا دندون کامل داری دوتا بالا و سه تا پایین و یه دندون تازه جوونه زده که واسه درومدنش کلی بی اشتها شده بودی و به مامان غصه دادی! البته اینم بگم که اصلا خوش غذا نیستی و من خیلی از این بدغذا بودنت ناراحتم! اما بگم از شیرین کاریات... اول از همه کلماتی که نزدیک یکماهه به زبون شیرینت آوردی ماما بابا دَدَ من من البته به شکل مَ مَ فقط کافیه یه ریتم حتی ی...
20 آذر 1393

پنج ماه و چهارده روزگی

سلام نوگل زندگی مامان و بابا این روزها احتمالا در تدارک دراوردن دوتا گل مرواریدی کوچولوت همه جارو آبیاری میکنی!!! الهی بمیرم برات که مشتتو با حرص می بری تو دهنت و باهاش لثه هاتو می خارونی!پنجشنبه قبل اولین بار با من و بابایی و خاله و دایی رفتی پارک ساعی و کلی تو کالسکت لم دادی و همه جارو تماشا کردی! این روزا خیلی شیطون و کنجکاو شدی ماشاالله و اصلا حوصلت نمی گیره حتی شیر بخوری و انتظار داری در همه حال حتی غلت زدن شیشه شیرت تو دهنت باشه! راستی چند روز پیش برای اولین بار وقتی چندلحظه گذاشته بودمت روی تخت خودمون اومدم و دیدم به روی شکم چرخیدی! کلی هم با بابایی خوش می گذرونی و براش با صدای بلند میخندی! انگار که تازه صداتو شناختی و اونقدر جیغ م...
20 خرداد 1393

بازگشت مانی و خاله از کربلا

سلام خانوم مامان دیشب مامانی مهناز و خاله میترا به سلامتی از سفر کربلا اومدن و برای شما کلی سوغاتی آوردن که عکساش رو برات اینجا میذارم ،اما نمیدونم چرا از اون موقعی که واد خونه شدن شما گریه کردن رو شروع کردی و نزدیک به یک ساعت یا بیشتر همینطور گریه می کردی .من بهت شربت گرایپ میکسچر و قطره استامینوفن هم دادم اما ساکت نمی شدی نه شیر می خوردی و نه می خوابیدی فقط وقتی رو به بیرون تو بغلم می گرفتمت و راه می رفتم کمی آروم بودی!چشمای نازت یه ذره شده بود بسکه گریه کرده بودی! این سومین شب تو این هفتست که اینطور میشی و من دلیلی براش پیدا نمی کنم فقط حس می کنم یه جایی از بدن کوچیکت درد داره و این منو خیلی ناراحت می کنه! انشاالله دیشب آخرین شبی ب...
31 فروردين 1393

مادر!(سه ماه و بیست و یک روزگی)

بهترین هدیه من به تو...                            نام مقدس فاطمه بود و بهترین هدیه تو به من...                           نام مقدس مادر پ.ن:چقدر شیرینه هرسال روز زن رو بهم تبریک میگفتن و امسال روز مادر ...
31 فروردين 1393